لعنت به این خواب...

متن مرتبط با «ظاهر و باطن قرآن» در سایت لعنت به این خواب... نوشته شده است

کاش خوشبختی...

  • دعای خیر مادر مثل قرص زیر زبانی است وقتی که روزگار قلبت را به درد می آورد.. عاشق گمنام نوشت: کاش خوشبختی هم مانند مرگ حق هر انسان بود ...., ...ادامه مطلب

  • گاه دلتنـــــــگ می شوم...

  • گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها حسرت ها را می شمارم و باختن ها و صدای شکستن را نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم و کدام خواهش را نشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم که چنین بارانیــــــــــم عاشق گمنام نوشت: حال عجیبی دارم این روزا ابری شدم نزدیک بارونم چندتا بهارو برنمیگردی چند ساله درگیر زمستون..., ...ادامه مطلب

  • دلیل عاشق بودن...

  • همشه ماندن دلیل عاشق بودن نیست خیلی ها هم رفتن ک ثابت کنن عاشقن♡ عاشق گمنام نوشت: من گمان میکردم فاصله ها همیشه حس نیست شدن کسی را می دهند که هنوز هست ... اما گاهی آدمی دلش برای فاصله ها تنگ می شود, ...ادامه مطلب

  • شب تولد من...

  • امشب شعری نخواهم نوشت شمع را برای تولدم روشن میکنم و پرهایم را طواف میدهم بر گرد آتشی که تــــو در جانم روشن کرده یی تکه خاکستر کوچک کافی است تا پر سوخته حرمت پیدا کند. جشن تولدم هست و من هر بار به دنیا می آیم و خاکستر می شوم تا راز حضورم را بدانم. ققنوسم من امشب! عاشق گمنام نوشت: چه لطیف است حس آغازی دوباره و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس… و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن!و چه اندازه شیرین است امروز… روز میلاد… روز من! روزی که من آغاز شدم! , ...ادامه مطلب

  • مادرم پیامبری بود ...

  • به احترام مادران گل سرزمینم ♥•٠· وقتی یک سالت بود مشغول شد به غذا دادن و شستنت. و تو با گریه های طولانی شب از او تشکر کردی. وقتی دو سالت بود مشغول شد به اموزش دادنت به راه رفتن اما تو با فرار از آن هنگامی که صدایت میکرد از او تشکر کردی. وقتی سه سالت بود مشغول شد به غذاهای خوشمزه برایت پختن و تو با ریختن غذا بر روی زمین ازش تشکر کردی وقتی چهار سالت بود مشغول شد به دادن مداد به دستت تا نوشتن را یاد بگیری و تو با خط خطی کردن روی دیوار از او تشکر کردی وقتی پنج سالت بود مشغول شد به پوشاندن بهترین لباساها برای عید و تو با کثیف کردن لباسها از او تشکر کردی وقتی شش سالت بود مشغول شد به ثبت نام کردن تو در مدرسه و تو با جیغ و داد که نمیخواهم بروم به مدرسه از او تشکر کردی وقتی که ده سالت بود مشغول شد به منتظر ماندنت برای برگشت از مدرسه تا تو را در آغوش بگیرد و تو با زود رفتن به اتاقت از او تشکر کردی وقتی پانزده سالت بود مشغول شد به گریه کردن برای پیروز شدنت و تو با خواستن هدیه بابت پیروزیت از او تشکر کردی وقتی بیست سالت بود مشغول شد به تمنای اینکه با او به خانه فامیل و آشنایان بروی و تو, ...ادامه مطلب

  • گاهی وقتها...

  • گاهی وقتها آدم از اوقات خوب زندگی بی خبر است! تا اینکه... همه چیز بد میشود، و وقتی به گذشته نگاه میکند؛ میبیند چقدر خوشبخت بوده است! و چقدر بیخیال...! عاشق گمنام نوشت: اغلب کسانی که زندگی خود را شلوغ و پُر سر و صدا می کنند ... معمولاً از شنیدن "صداهایی در درون خود" فرار می کنند ..., ...ادامه مطلب

  • انچه کردی مال توست...

  • روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت. روزی که کمترین سرود بوسه است . و هر انسان برای هر انسان برادری ست . روزی که دیگر درهای خانه هاشان را نمی بندند! قفل ، افسانه یی ست ! و قلب برای زندگی بس است. روزی که معنایِ هر سخن "دوست داشتن" است . تا تو به خاطرِ آخرین حرف دنبال سخن نگردی . روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست تا من به خاطر آخرین شعر رنجِ جست و جوی قافیه نبرم . روزی که هر لب ترانه یی ست تا کمترین سرود ، بوسه باشد. روزی که تو بیایی ، برای همیشه بیایی و مهربانی با زیبایی یکسان شود. روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم .. و من آن روز را انتظار می کشم . حتی روزی که دیگر نباشم ... عاشق گمنام نوشت: ای بشرتا چند پنداری که دنیا ما توست ور نپنداری عجل هر لحظه در دنبال توست انچه خوردی مال مور و مال گور انچه مانده مال وارث انچه کردی مال توست , ...ادامه مطلب

  • اوُنـ نمیشه...

  • یِه‍ْ رُوز خَستِه‍ْ نِشَستِه‍ْ بُود تَهِ‍ مَغازِه‍ْ وُ سیگـار میکِشیدْ وُ چِرتْ وُ پِرتْ میگُفتْ وُ میخِندید ... پُرسیدَمـ : + چِتِه‍ اِمروز ؟! گُفتْـ : - اِمروز ؟! گُفتَمـ : + آرِه‍ ، پَس کِی ؟! گُفت : - صُحبَتِه‍ اِمروزْ وُ دیروز ... گُفتَمـ : + پَ چی ؟! گُفتْ : - بَچِه‍ کِ بُودَمـ ، بابامْـ یِه‍ بادکُنَکـ بَرـام خَرید ... گِرِفتِه‍ بُودَمـ دَستَمـ وُ خُوشحـال میدُوییدَمـ... که‍ِ یِهُو اَز دَستَمـ وِل شُد ... اُون مُوقِع هآ سیگارـی نَبودَمـ ، جیغْ وُ دـاد وُ گِریِه‍ ... میکُوبیدَمـ خُودَمو زَمینـ ... فَرداش واسَمـ یِکی دیگِه‍ خَریدَنْـ ... بازَمـ باهاش خُوشحالْ شُدَمـ ... وَلی میدونی... سِـنـِّت کِه‍ میرِه‍ بالا میفَهمـی ... هَمیشِه‍ تُو زِندِگی یِه‍ْ چـی هَست کِه‍ وَقتـی میرِه‍ْ ... اگِه‍ خُودِشَمـ هَمونـ شِکلی وُ هَموُنـ جُوریمـْ کِه‍ بُودِهـ برگردهـ ، دیگه واسـَت اوُنـ نمیشه... عاشق گمنام نوشت: בیـــگرهیـــچڪس او نمیـــشوב.. حتـــے خــــوבش.. , ...ادامه مطلب

  • توخدایی دارے...

  • تـــو مهـربـان بــاش .. بــگـذار بگـوینـد ســاده اســت .. زود میــبــخـشـد .. ســالــهاســت دیــگـر کـســی ســـاده نـیســت .. از همــان وقـتی کــه دیـوار کاهگــلـی رفــت و آجــر و ســنـگ آمــــد .. از همــان وقــتــی کــه ایــوان بالـکــن شـــد .. خـانه آپـارتـمــان شــــــد .. و کـــم کـــم .. انـســــان شــــد صــرفـاً موجــودی بــرای رفـع نیـــاز های خــود .. امـــا تــو تغییـــــــر نــکــن .. ! تــو خــودت بــاش و نـــشـان بــده .. آدمـیــت هنـــوز نفـــس مــی کــشـد .. هنــــوز مـی شـــود روی کــســی حــســاب بـاز کـــرد از نـوع مـادم الــعمــر .. هنــوز هســتنــد کــســانـی کــه مــی شـــود بــه ســـرشــان قــســم راســت خــورد .. عاشق گمنام نوشت: همیشه پر از مهربانی بمان حتی اگر هیچ ڪس قدر مهربانیت را نداند این ذات وسرشت توست ڪه مهربان باشی توخدایی دارے ڪه به جاے همه برایت جبران میڪند.., ...ادامه مطلب

  • فقر واقعی...

  • مرد فقیری از خداسوال کرد: چرا من اینقدر فقیر هستم⁉️ خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی ! مرد پاسخ داد: من چیزی ندارم که ببخشم خدا پاسخ داد: دارایی هایت کم نیست ♦️یک صورت، که میتوانی لبخند بر آن داشته باشی ♦️یک دهان، که میتوانی از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی ❤️یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی ♦️چشمانی،که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی عاشق گمنام نوشت: """فقر واقعی فقر روحی است"""",فقر واقعی,فقر واقعی چیست,خط فقر واقعی,داستانهای واقعی فقر,فقر به معنای واقعی,داستان واقعی فقر ...ادامه مطلب

  • کودکان...

  • ღ☃ღ پیامبر صلی الله‏ علیه‏ و‏آله : کودکان را به خاطر پنج چیز دوست مى‏دارم ღ☃ღ اول آن‏که بسیار مى‏گِریند ، دوم آن‏که با خاک بازى مى‏کنند، سوم آن‏که دعوا کردن آنان همراه با کینه نیست؛ چهارم آن‏که چیزى براى فردا ذخیره نمى‏کنند، پنجم آن‏که مى‏سازند و سپس، خراب مى‏کنند (دل‏بستگى ندارند) .,کودکان کار,کودکان بیش فعال,کودکان زیبا,کودکان بازی,کودکان زیبا+عکس,کودکان بیش فعالی,کودکان عکس,کودکان شعر,کودکان قصه,کودکان سرماخوردگی ...ادامه مطلب

  • ظاهر و باطن ...

  • همه مخلوق خدا ظاهر خوبی دارند حفظ ظاهر دگر و باطن انسان دگراست کس ندیدم که شود منکر بی ایمانی بحث از ایمان دگر و گوهر ایمان دگراست هیچ کس نیست که انکار صداقت بکند صدق ظاهر دگر و پاکی وجدان دگر است هر کسی شعر سرود ، سعدی و حافظ نشود گفت سعدی دگر و گفته ی حافظ دگراست هر کسی گفته که من قاری قران هستم فهم قران دگر و خواندن قران دگر است کس بظاهر نکند پیروی شیطان را نفی ظاهر دگر و طاعت شیطان دگر است عده ای مدعی حافظ مظلومانند ادعاشان دگر و قصه ی پنهان دگر است هر که مسئول شده گفته که دامن پاکم جامه پاکی دگر و پاکی دامان دگر است این خطا ها همگی علت بی ای,ظاهر وباطن,ظاهر و باطن قرآن,ظاهر و باطن انسانها,ظاهر و باطن انسان,ظاهر و باطن نماز,ظاهر و باطن دین,ظاهر و باطن افراد,ظاهر و باطن شعر,ظاهر و باطن جریان سقیفه,ظاهر و باطن یکی ...ادامه مطلب

  • رو به روی پنجره...

  • رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است بین ما این فاصله "بسیار" باشد بهتر است   من به دنبال کس‍ی بودم که "دلسوزی" کند همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است   من نگفتم آنچه حلاج از تو دید و فاش کرد سر نوشت "رازداری"، دار باشد بهتر است!   خانه ی بیچاره ای که سرنوشتش زلزله است از همان روز نخست آوار باشد بهتر است   گاه نفرت حاصلش عشق است، این را درک کن گاه اگر از تو دلم بیزار باشد بهتر است عاشق گمنام نوشت: خیالت تخت ... پرگار نگاهم ، تنها حول چشم های تو می گردد   تمام آرزوهایم را نذررسیدن به تو کرده ام ... ,رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است,ما دو پنجره رو به روی هم,دو پنجره رو به روی هم ...ادامه مطلب

  • بفهم رها کرده او تو را...

  • یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام آرام وسرد گفت:که در طالع شما...قلبم تپید، باز عرق روی صورتم نشست گفتم بگو مسافر من میرسد ؟ و یا...با چشمهای خیره به فنجان نگاه کرد! گفتم چه شد؟ سکوت بود و تکرار لحظه هاآخر شروع کرد به تفسیر فال من... با سر اشاره کرد که نزدیکتر بیااینجا فقط دو خط موازی نشسته است یعنی دو فرد دلشده ی تا ابد جداانگار بی امان به سرم ضربه میزدند یعنی که هیچ وقت نمی آید او خدا؟؟؟گفتم درست نیست، از اول نگاه کن  فریاد زد:بفهم رها کرده او تو را....!!! عاشق گمنام نوشت: بازنده منم در کارزارِ    دلِ منو ، چشم هــــــــــــای تو   چه نبرد ناعادلانه یی ,بفهم رها کرده او تو را ...ادامه مطلب

  • من نیز غزل گویم...

  • .,¸.,¸آرام جانم´¨`.,¸ در خاطرت بماند اینجا یک نفر هر روز با خیالت نفس می کشد با تصور دستانت گرم می شود با دیدن چشمانت از پشت این عکس ها جان می گیرد با فکر خنده هایت می خندد در خاطرت بماند این جا هرشب یک نفر قبل از خواب خاطره هایت را به آغوش می کشد برایت عاشقانه می نویسد از همین دور دلش برای خنده هایت ضعف می رود در خاطرت بماند هنوز هم وقتی حرفی از عشق از دوست داشتن می شود نام تو دلش را قلقلک می دهد و تبسم می کند از آن تبسم هایی که دست خودت نیست حواست هم نیست اما شیرینیش تا مدت ها روی دلت می ماند در خاطرت بماند اینجا یک نفر دلش همیشه جایی است که تو آنجایی حتی از, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها