دعای خیر مادر مثل قرص زیر زبانی است وقتی که روزگار قلبت را به درد می آورد.. عاشق گمنام نوشت: کاش خوشبختی هم مانند مرگ حق هر انسان بود ...., ...ادامه مطلب
امشب شعری نخواهم نوشت شمع را برای تولدم روشن میکنم و پرهایم را طواف میدهم بر گرد آتشی که تــــو در جانم روشن کرده یی تکه خاکستر کوچک کافی است تا پر سوخته حرمت پیدا کند. جشن تولدم هست و من هر بار به دنیا می آیم و خاکستر می شوم تا راز حضورم را بدانم. ققنوسم من امشب! عاشق گمنام نوشت: چه لطیف است حس آغازی دوباره و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس… و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن!و چه اندازه شیرین است امروز… روز میلاد… روز من! روزی که من آغاز شدم! , ...ادامه مطلب
خاطرات نه سر دارند و نه ته ... بی هوا می آیند تا خفه ات کنند . . میرسند گاهی وسط یک فکر . . . گاهی وسط یک خیابان . . . سردت می کنند . . داغت میکنند . . . رگ خوابت را بلدند . . زمینت می زنند . . . خاطرات تمام نمی شوند . . . تمامت می کنند عاشق گمنام نوشت: باران باش... ببار مپرس پیاله های خالی از آن کیست...,خاطرات یک,خاطرات یک خون آشام,خاطرات من,خاطرات یک عاقد,خاطرات س,خاطرات خنده دار,خاطرات خون آشام,خاطرات شب عروسی,خاطرات تلخ,خاطرات آمپول زدن ...ادامه مطلب