لعنت به این خواب...

متن مرتبط با «غیر اندیشه تو در سر من چیزی نیست» در سایت لعنت به این خواب... نوشته شده است

شب تولد من...

  • امشب شعری نخواهم نوشت شمع را برای تولدم روشن میکنم و پرهایم را طواف میدهم بر گرد آتشی که تــــو در جانم روشن کرده یی تکه خاکستر کوچک کافی است تا پر سوخته حرمت پیدا کند. جشن تولدم هست و من هر بار به دنیا می آیم و خاکستر می شوم تا راز حضورم را بدانم. ققنوسم من امشب! عاشق گمنام نوشت: چه لطیف است حس آغازی دوباره و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس… و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن!و چه اندازه شیرین است امروز… روز میلاد… روز من! روزی که من آغاز شدم! , ...ادامه مطلب

  • مادرم پیامبری بود ...

  • به احترام مادران گل سرزمینم ♥•٠· وقتی یک سالت بود مشغول شد به غذا دادن و شستنت. و تو با گریه های طولانی شب از او تشکر کردی. وقتی دو سالت بود مشغول شد به اموزش دادنت به راه رفتن اما تو با فرار از آن هنگامی که صدایت میکرد از او تشکر کردی. وقتی سه سالت بود مشغول شد به غذاهای خوشمزه برایت پختن و تو با ریختن غذا بر روی زمین ازش تشکر کردی وقتی چهار سالت بود مشغول شد به دادن مداد به دستت تا نوشتن را یاد بگیری و تو با خط خطی کردن روی دیوار از او تشکر کردی وقتی پنج سالت بود مشغول شد به پوشاندن بهترین لباساها برای عید و تو با کثیف کردن لباسها از او تشکر کردی وقتی شش سالت بود مشغول شد به ثبت نام کردن تو در مدرسه و تو با جیغ و داد که نمیخواهم بروم به مدرسه از او تشکر کردی وقتی که ده سالت بود مشغول شد به منتظر ماندنت برای برگشت از مدرسه تا تو را در آغوش بگیرد و تو با زود رفتن به اتاقت از او تشکر کردی وقتی پانزده سالت بود مشغول شد به گریه کردن برای پیروز شدنت و تو با خواستن هدیه بابت پیروزیت از او تشکر کردی وقتی بیست سالت بود مشغول شد به تمنای اینکه با او به خانه فامیل و آشنایان بروی و تو, ...ادامه مطلب

  • انچه کردی مال توست...

  • روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت. روزی که کمترین سرود بوسه است . و هر انسان برای هر انسان برادری ست . روزی که دیگر درهای خانه هاشان را نمی بندند! قفل ، افسانه یی ست ! و قلب برای زندگی بس است. روزی که معنایِ هر سخن "دوست داشتن" است . تا تو به خاطرِ آخرین حرف دنبال سخن نگردی . روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست تا من به خاطر آخرین شعر رنجِ جست و جوی قافیه نبرم . روزی که هر لب ترانه یی ست تا کمترین سرود ، بوسه باشد. روزی که تو بیایی ، برای همیشه بیایی و مهربانی با زیبایی یکسان شود. روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم .. و من آن روز را انتظار می کشم . حتی روزی که دیگر نباشم ... عاشق گمنام نوشت: ای بشرتا چند پنداری که دنیا ما توست ور نپنداری عجل هر لحظه در دنبال توست انچه خوردی مال مور و مال گور انچه مانده مال وارث انچه کردی مال توست , ...ادامه مطلب

  • توخدایی دارے...

  • تـــو مهـربـان بــاش .. بــگـذار بگـوینـد ســاده اســت .. زود میــبــخـشـد .. ســالــهاســت دیــگـر کـســی ســـاده نـیســت .. از همــان وقـتی کــه دیـوار کاهگــلـی رفــت و آجــر و ســنـگ آمــــد .. از همــان وقــتــی کــه ایــوان بالـکــن شـــد .. خـانه آپـارتـمــان شــــــد .. و کـــم کـــم .. انـســــان شــــد صــرفـاً موجــودی بــرای رفـع نیـــاز های خــود .. امـــا تــو تغییـــــــر نــکــن .. ! تــو خــودت بــاش و نـــشـان بــده .. آدمـیــت هنـــوز نفـــس مــی کــشـد .. هنــــوز مـی شـــود روی کــســی حــســاب بـاز کـــرد از نـوع مـادم الــعمــر .. هنــوز هســتنــد کــســانـی کــه مــی شـــود بــه ســـرشــان قــســم راســت خــورد .. عاشق گمنام نوشت: همیشه پر از مهربانی بمان حتی اگر هیچ ڪس قدر مهربانیت را نداند این ذات وسرشت توست ڪه مهربان باشی توخدایی دارے ڪه به جاے همه برایت جبران میڪند.., ...ادامه مطلب

  • حال من...

  • حـــس مـیـــڪنـــم بــایــد ڪارگــردان مـیـشــدم هـــر ڪے بـــہ مـــن رســـیـــد بـــازیـــگـــر بـــود عاشق گمنام نوشت: حال من خوب است در این عصرهای بی تو کمی دلتنگم... کمی هم خسته ... و مدام یادت مرا می برد...!,حال مناير,حال مناير الحلقه ١,حال مناير يوتيوب,حال منيره الحلقه ١,حال مناير 15,حال مناير 30,حال مناير 29,حال مناير الحلقه 3,حال مناير 23,حال مناير 21 ...ادامه مطلب

  • گم شده ی این قصه، منم...

  • مادرم میگوید: “دلتنگ نباش پیدایش می شود حتما” اما دریغ که نمی داند گم شده ی این قصه، منم !!! عاشق گمنام نوشت: به هر زبانی صحبت کنی دلتنگی لهجه ای ست که لو می دهد تو را...,گمشده ی من,کتاب شخصیت گم شده ی من,هواپیمای گمشده ی مالزی,نیمه گمشده ی من,هواپیمای گم شده ی مالزیایی,حلقه ی گمشده ی راز,گمشده در یانکرز,هواپیما ی گمشده مالزی,رمان شخصیت گمشده ی من,سرنوشت هواپیمای گم شده ی مالزی ...ادامه مطلب

  • در سرِ من نیست...

  • شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ستکه آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست   چه غم که خلق به حسن تو عیب می گیرند؟ همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست   اگر خیال تماشاست در سرت، بشتابکه آبشارم و افتادنم تماشایی ست   شباهت من و تو هرچه بود ثابت کردکه فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ منصدای پر زدن مرغ های دریایی ست عاشق گمنام نوشت: استجابت دعایم هستی یا پاداش صبوری ام   عاجزم از تشخیص ... تنها میدانم ...   هوای دلتنگی هایم پر شده از عطر حضور تــو ....   ,غیر اندیشه تو در سر من چیزی نیست ...ادامه مطلب

  • بفهم رها کرده او تو را...

  • یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام آرام وسرد گفت:که در طالع شما...قلبم تپید، باز عرق روی صورتم نشست گفتم بگو مسافر من میرسد ؟ و یا...با چشمهای خیره به فنجان نگاه کرد! گفتم چه شد؟ سکوت بود و تکرار لحظه هاآخر شروع کرد به تفسیر فال من... با سر اشاره کرد که نزدیکتر بیااینجا فقط دو خط موازی نشسته است یعنی دو فرد دلشده ی تا ابد جداانگار بی امان به سرم ضربه میزدند یعنی که هیچ وقت نمی آید او خدا؟؟؟گفتم درست نیست، از اول نگاه کن  فریاد زد:بفهم رها کرده او تو را....!!! عاشق گمنام نوشت: بازنده منم در کارزارِ    دلِ منو ، چشم هــــــــــــای تو   چه نبرد ناعادلانه یی ,بفهم رها کرده او تو را ...ادامه مطلب

  • من نیز غزل گویم...

  • .,¸.,¸آرام جانم´¨`.,¸ در خاطرت بماند اینجا یک نفر هر روز با خیالت نفس می کشد با تصور دستانت گرم می شود با دیدن چشمانت از پشت این عکس ها جان می گیرد با فکر خنده هایت می خندد در خاطرت بماند این جا هرشب یک نفر قبل از خواب خاطره هایت را به آغوش می کشد برایت عاشقانه می نویسد از همین دور دلش برای خنده هایت ضعف می رود در خاطرت بماند هنوز هم وقتی حرفی از عشق از دوست داشتن می شود نام تو دلش را قلقلک می دهد و تبسم می کند از آن تبسم هایی که دست خودت نیست حواست هم نیست اما شیرینیش تا مدت ها روی دلت می ماند در خاطرت بماند اینجا یک نفر دلش همیشه جایی است که تو آنجایی حتی از, ...ادامه مطلب

  • بیاموزبه من...

  • چہ حس خوبیہ وقتۍ دستاشو قفڸ میڪنہ تو دستاتو میگہ:تا آخرش ڪنارتم نبینم غصہ ۍ چیزۍ رو بخورۍ عشــღــق مڹ عاشق گمنام نوشت: بیاموزبه من که لحظه هادرگذرند. بیاموز به من که هیچ حالتی پایدارنیست که می گذرد اگر درسختی ام اگردلتنگم و در تمام این لحظه ها تودر کنار منی, ...ادامه مطلب

  • این منِ شاعر...

  • .,¸.,¸محبوب دلم´¨`.,¸ روبه رویت می ایستم و میگویم براستی یک زندگی کم است برای آنکه تمام راه های دوستت دارم را طی کنم کم است این زندگی تا تمام شکلهای دوستت دارم را با تو در میان بگذارم یک زندگی کم است برای منی که میخواهم تا ابد دوستت داشته باشم مبادا محو شوی من و این شوق محصور تو و آن همه خدا شدن فقط رسالت دستهای تو بود من دلداده به توأم عشقم را به داوری منشین” من دلداده به توأم… تو را باید مثل جاده های طولانیی دوست داشت تو را باید مثل سلیقه ات دوست داشت تو را باید مثل دستانت دوست داشت تو را باید بلند و بی واسطه دوست داشت تو را باید مثل آفریده شدنت دوست داشت,دنیای این روزای من شاعر ...ادامه مطلب

  • به جان مادرم...

  • گفتی که به جان مادرم می‌مانم... رفتی و به گور پدرم خندیدی... عاشق گمنام نوشت: تمام حرف مجنون یک کلام است “نفس” بی یاد “لیلایم” حرام است,کتاب به جان مادرم ...ادامه مطلب

  • انار نیستم...

  • دارد پاییز می رسد ، انار نیستم که برسم به دست های تو؛ برگم پُر از اضطرابِ افتادن!, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها